نقشه زن ايراني براي ربودن فرزندش در خارج
زن ايراني
به گزارش ايسنا به نقل از «ايران»، بيست و دوم خرداد سال ۹۳ مرد جوان ايراني با حضور در اداره پليس شهر«براتيسلاوا» در اسلوواكي از ناپديدشدن مرموز همسر و پسر خردسالش خبر داد.
دختر
وي درشكايتش گفت: «من و خانوادهام چند روز قبل براي تفريح راهي اروپا شديم و قرار بود امشب به سمت برلين برويم. به نظر ميرسد همسرم، فرزند خردسالمان را با نقشهاي از قبل طراحيشده برداشته و فرار كرده است.»
عليرضا در ادامه به پليس گفت: «همسرم اكرم و پسرم را براي سفري تفريحي به اروپا آورده بودم و حتي يك درصد هم فكر نميكردم همسرم چنين نقشهاي داشته باشد. تا امروز صبح نيز همه چيزعادي بود اما ناگهان متوجه شدم آنها به طرز مرموزي ناپديد شدهاند. ابتدا فكر كردم شايد گم شده باشند اما زماني كه به اتاق هتل برگشتم ديدم گذرنامه و تمام پولهايمان و اسناد هويتي همسر و پسرم هم نيست، بنابراين فهميدم همسرم با سناريوي قبلي به اين سفر آمده و قصد داشته پسرمان را بردارد و فرار كند.»
كشف ردي در سوئد
با تشكيل پرونده اين ماجرا، تحقيقات پليس اسلوواكي آغاز شد و پليس اين كشور در جريان عمليات اطلاعاتي محل اقامت اين زن را در «مالمو»ي سوئد به دست آورد. با اين سرنخ، مشخص شد اكرم همراه پسر خردسالش و با همدستي افراد ناشناس از طريق قطار خود را به كشور چك، سپس آلمان و پس از آن به سوئد رسانده و سه روز را در خانه يك قاچاقچي در شهر مالمو گذرانده است.
حالا ديگر مشخص شده بود اكرم براي فرار و اقامت در اروپا چند ماه پيش از سفر، تحقيقات و رايزنيهاي بسياري انجام داده بود. او براي از بين بردن مدارك هويتي خود نيز در تماس با دوست نزديك همسرش قرار ملاقاتي در كپنهاگ گذاشته بود اما اين رابط كه گمان ميكرد زن تنها سفر ميكند ناخواسته اطلاعات لازم را به شوهر او داد. به اين ترتيب مرد جوان هم شبانه به همراه مدير تور راهي كپنهاگ شد.
عليرضا در نخستين گام شكايتي عليه زن خود نزد پليس كپنهاگ به اتهام فرار و كودكربايي تنظيم كرد اما با توجه به اينكه اكرم پيش از آن در مركز پليس كپنهاگ درخواست پناهندگي داده بود و در حمايت دولت دانمارك قرار داشت، مشخصات محل اقامت او محرمانه ماند و آخرين بند ارتباطي عليرضا با همسر و فرزندش به بنبست اطلاعاتي رسيد.
درخواست خريد يك آپارتمان در ازاي ديدار فرزند
در حالي كه پيگيريهاي مرد جوان براي يافتن پسر خردسالش ادامه داشت و از منابع مختلف پيگير ديدار با فرزندش اميرعباس يك سال و نيمه بود، اكرم با او تماس گرفت و پيشنهاد معاملهاي داد. مرد جوان در اظهارات خود به پليس گفت كه همسرش در ازاي اجازه ملاقات او با پسرش، آپارتماني در اصفهان را طلب كرده اما هيچ نشانياي از خودش نداده است.
اين كشمكشها تا اواخر فروردين ۹۴ ادامه داشت و عليرضا كه در اين مدت از پناهندگي همسر و اقامت او در دانمارك مطمئن شده بود در سفر به شهر كپنهاگ دانمارك به سفارت ايران رفت و با همكاري مسئولان سفارت با مترجم ايراني آشنا و از طريق او با وكيل خبرهاي در دانمارك وارد مذاكره شد و ادامه تحقيقات را به او سپرد. به اين ترتيب با توجه به اختيارات گسترده وكلا در دانمارك، رد پسربچه را در مؤسسه حمايت از كودكان - تحت نظر شهرداري - به دست آورد. با تحقيقات وكيل دانماركي مشخص شد اميرعباس را در اردوگاه پناهجويان از مادرش گرفتهاند و اكنون تحت سرپرستي خانوادهاي در دانمارك قرار دارد. به اين ترتيب با درخواست پدر، مقدمات ملاقات او و فرزندش در حضور نمايندگان اين مؤسسه فراهم شد.
ديدار پس از ۱۷ ماه بيخبري
اميرعباس خردسال كه با زبان فارسي نيز بيگانه شده و زبان خانواده دومش را به عنوان زبان مادري پذيرفته بود، براي ديدار پدر به مؤسسه حمايت از كودكان منتقل شد. پسرك ابتدا با مرد جوان غريبگي ميكرد اما كمكم به او انس گرفت و در مدت سه هفته حضور عليرضا در دانمارك، او توانست ۶ بار و تحت نظر كارشناسان مؤسسه حمايت از كودكان با پسرش ملاقات كند. اين در حالي بود كه مادر نيز تنها يك بار در هفته اجازه ملاقات با فرزندش را دارد و از طرفي دولت دانمارك با درخواست تغيير مذهب مادر موافقت و پناهندگي سياسي به وي اعطا ميكند.
به اين ترتيب رسيدگي به پرونده حضانت اميرعباس خردسال در دانمارك پيگيري شد و پدر كه خواهان نگهداري از فرزندش و بازگرداندن او به ايران بود به دادگاه شكايت كرد. اين پدر كه براي ملاقات با فرزندش، يك بار با مادر و بار ديگر با پدرش به دانمارك سفر كرده بود در حالي كه رأي موافق دادگاه بدوي براي حضانت فرزندش و تأييديه روانشناس كودك را نيز در دست داشت، با اعتراض مادر به رأي دادگاه بدوي قرار است در مهرماه براي دريافت رأي نهايي و بازگرداندن فرزندش به ايران راهي دانمارك شود.
عليرضا كه ۲۷ ماه به تنهايي و با هزينهاي گزاف براي گرفتن تنها فرزندش تلاش كرده، گفت: «من در اين مدت هيچگونه حمايتي نشدم و با تلاش و كوشش و سختي بسيار در غربت و صرف هزينههاي گزاف وكيل، هتل و مخارج ديگر در راه رسيدن به فرزند خردسالم فقط يك جمله ميتوانم بگويم كه با خواست خداي بزرگ و دعاي پدر و مادر و خانوادهام توانستم به عشق و هستي زندگيام دست پيدا كنم و مطمئنم با همين دعاها ميتوانم به زودي پسرم را به ايران بياورم.»
پرونده اين ماجراي خانوادگي هماكنون در دادگاه بينالملل تهران نيز تحت بررسي قرار دارد.
منبع:ايران
دختر ايراني
چهارشنبه ۱۰ شهریور ۹۵ ۱۷:۴۳ ۶ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است